نیت تایر، یک خبرنگار مستقل و سرسخت که در طول دههها با پوشش خبری درگیری در آسیای جنوب شرقی از چندین فقره مرگ جان سالم به در برد و آخرین روزنامهنگار غربی بود که با پل پوت، رهبر رژیم قاتل خمرهای سرخ در کامبوج مصاحبه کرد، در سن 62 سالگی درگذشت.
برادرش، راب تایر، گفت که تایر روز سهشنبه توسط یکی از دوستانش جسد در خانهاش در کیپ کد ماساچوست پیدا شد.
راب تایر گفت که او چندین ماه از بیماری های متعدد رنج می برد و علت مرگ او به عنوان علل طبیعی ذکر شده است و افزود که او آخرین بار یکشنبه را با برادرش گذرانده بود.
تایر در زمانهای مختلف برای آسوشیتدپرس، هفتهنامه دفاعی جین، پنوم پن پست، واشنگتن پست، خبرگزاری فرانسه و مجله سرباز فورچون کار میکرد، اما در زمان کار به عنوان خبرنگار برای اقتصاد شرق دور مستقر در هنگکنگ بود. بررسی کنید که او در مصاحبه پول پات که در اکتبر 1997 منتشر شد، امتیاز کسب کرد. این اولین مصاحبه رهبر منزوی در نزدیک به 20 سال بود.
در آن زمان، جنبش شورشی در کامبوج به او تبدیل شده بود.
تایر نوشت: «پس از یک سری قرار ملاقات مخفیانه، با استفاده از پیامهای رمزگذاری شده از طریق تلفنهای همراه، به یکی از غیرقابل نفوذترین جنگلهای مالاریا آلوده و پر از مینهای زمینی جهان رفتم: شمال کامبوج تحت کنترل خمرهای سرخ.
تایر نوشت: «پول پوت، پیرمردی مضطرب، ضعیف و در تلاش برای حفظ حیثیت خود، در حال تماشای فروپاشی بینش زندگی خود با شکست کامل و نهایی بود».
رهبر کمونیست خمرهای سرخ، که تحت رژیم آن حدود 2 میلیون کامبوجایی جان باختند، با گفتن “وجدانش راحت است” جهان را شوکه کرد. او انبوهی از جمجمههای انسان در “زمینهای کشتار” کشور را به گردن دشمن تاریخی کشورش ویتنام میاندازد و از بینالمللی برای سلامتی ضعیف و رنج شخصی خود درخواست همدردی میکند.
اندرو شری، سردبیر او در ریویو، در سال 2005 نوشت: تایر «سالها را صرف توسعه تماسها با خمرهای سرخ، اطلاعات تایلند و جاهای دیگر کرده بود تا این دسترسی را به دست آورد، و زمانی که جنبش به سمت خود آمد، شکافی را به دست آورد.» او به معنای عذرخواهی خمرهای سرخ نیست، او تصویری مستقیم و بدون رنگ از گذشته و حال ارائه کرد و با شواهدی مبنی بر اینکه او یک قاتل دسته جمعی است، با پل پوت روبرو شد.
پل پوت در آوریل 1998 درگذشت و رهبران جهان عمدتاً آن را عامل شیطان میدانستند.
تایر همچنین درگیر دعوای عمومی با “Nightline” از ABC و تد کوپل بر سر داستان Pol Pot بود که با رد جایزه معتبر Peabody به پایان رسید.
Thayer این داستان را به ABC فروخت و فهمید که این یک هفته انحصاری با حقوق تلویزیون آمریکای شمالی خواهد بود. اما او گفت که ABC این داستان را در سراسر جهان توزیع کرد و عکسهایی را در وبسایت خود قرار داد و حساب چاپی خود تایر را برای مجله اقتصادی ریویو شرق دور کرد.
او در نامهای در رد پی بادی نوشت: «تد کوپل و «شبلاین» به معنای واقعی کلمه کار من را دزدیدند، اعتبار آن را به حساب آوردند، آن را بیاهمیت جلوه دادند، از پرداخت پول به من امتناع ورزیدند و سپس در هنگام شکایت از من اخاذی کردند.
ABC گفت که تبلیغات پیش از پخش برای چنین داستانی انحصاری معمول است و کوپل از تایر تمجید کرد. طرفین بعداً اختلافات خود را حل کردند.
تایر داستانهایی از آسیا که بیشتر روزنامهنگاران غربی از رفتن به آنجا میترسیدند را کشف کرد و تقریباً با جان خود هزینه کرد.
او در یک وبلاگ آنلاین خود، لحظه وحشتناکی را در اکتبر 1989 توصیف کرد، زمانی که کامیونی که او به همراه چند چریک کامبوجی سوار آن بود بر روی دو مین ضد تانک سوار شد. بسیاری از چریک ها جان باختند.
او نوشت: «پرده گوشم از بین رفت. وی افزود: ضربه مغزی انفجار به حدی بود که مغزم خاموش شد. به یاد دارم که مایع بدنم آنقدر داغ شد که میتوانستم احساس کنم نزدیک به جوش آمدن آن میجوشد. می توانستم صدای جوشیدن خونم را بشنوم که از گرما به نظر می رسید. احساس کردم مغزم مثل عروسک پارچهای که از داخل دیواره جمجمه استخواندارم پرت میشود به اطراف پرتاب میشود.»
او در سر، تنه و پاهایش ترکش داشت. چندین استخوان شکسته؛ و کلیه دررفته
او نوشت، کامیون 2 1/2 تنی، “شبیه یک کامیون تونکا اسباببازی خرد شده به نظر میرسید.”
او بعداً در طول کار خود، از عراق، یوگسلاوی سابق، کوبا، آلبانی، کره شمالی و مغولستان گزارش داد.
او همچنین در زمان مرگ بر روی یک خاطره کار می کرد که نام آزمایشی آن “همدردی با شیطان” بود.
راب تایر گفت که تایر، فرزند یک خانواده برجسته بوستون و پسر یک دیپلمات، عملاً در آسیا بزرگ شد، زیرا پدرش در هنگ کنگ، تایوان، پکن و سنگاپور کار می کرد.
او در دانشگاه ماساچوست بوستون تحصیل کرد اما فارغ التحصیل نشد.
برادرش گفت: «او آرزوی روزنامهنگاری را داشت و در سال 1984 به مرز تایلند و کامبوج رفت و شروع به کار آزاد کرد و شروع به ساختن نام کرد.
او آخرین سالهای زندگیاش را در کیپ کاد گذراند و علیه فعالان راست افراطی ایالات متحده و ملیگرایان سفیدپوست نوشت و داستانهایی از ماجراجوییهایش را با سگ محبوبش، لامونت، به اشتراک گذاشت.
نیت تایر علاوه بر برادرش، مادرش جوآن لکلرک و خواهرانش ماریان ویتو و مگ تایر نیز به یادگار مانده است. او مجرد بود و فرزندی نداشت.
منبع: play-news.ir