سالها، کوین مک کارتی میخواست به بدترین شکل ممکن رئیس مجلس شود، و این دقیقاً همان چیزی است که او با به دست آوردن پست رهبری پس از 15 دور تحقیرآمیز رأیگیری و روزها مذاکرات انحصاری، به آن دست یافت.
مک کارتی ممکن است زمانی آرزو داشته باشد که جسورانه به جلو گام بردارد تا ردای اکثریت قدرتمند جمهوریخواه را به خود اختصاص دهد.
در عوض، در حالی که حزب جمهوری خواه به سختی کنترل می کرد و اتاق در هرج و مرج بود، مک کارتی اوایل روز شنبه روی دست و زانو به بلندگو خزید.
او آنقدر به دشمنان واگذار کرد – قدرت وتوی موثر بر قوانین لازم برای تصویب، حق وتوی بیشتر در مورد وظایف کمیته، اجازه دادن به یک مخالف تنها برای رای گیری برای برکناری او – که مک کارتی دوره متزلزل خود را، تا زمانی که طول بکشد، به طور متعادل صرف خواهد کرد. لبه تیغ یک نیک و او رفته است.
خیلی ناراحت کننده تر، امتیازات ناجوانمردانه مک کارتی، کشور را برای دو سال آینده گروگان حواشی افراطی متعصبان راست افراطی میگذارد که تهدید میکنند عملکرد عادی دولت و مشاغل معمولی – مانند افزایش سقف بدهی برای جلوگیری از نکول و فاجعه اقتصادی – را به گروگان تبدیل کنند. یک درام پر از صخره
تواضع عمیق مک کارتی را میتوان ظالمانه دانست، بیاعتنایی از سوی قانونگذاران همکار که قدرت آنها با سالها تلاش سخت جمهوریخواه بیکرزفیلد بهعنوان استراتژیست بزرگ و رئیس ستاد انتخابات مجلس نمایندگان ممکن شد. اما شکنجه قطرهای از رایگیری طولانیمدت بهقدری خودآزار بود، آنقدر چشمگیر در شکلگیری بود و به قدری شایسته بود که حتی کوچکترین همدردی غیرممکن بود.
بی حوصلگی مک کارتی به خوبی شرح داده شده است، و نیازی نیست که حسابداری بیشتر طولانی شود. یک مثال برجسته است: خشم او نسبت به رئیس جمهور وقت ترامپ به دلیل تحریک به ژانویه. 6 شورش به سرعت نه تنها در پذیرش بلکه به تسلیم مطلق تبدیل شد، زیرا مک کارتی به سرعت به مار-آلاگو رفت تا برای مدت کوتاهی جرأت کرده است که ظالم دفتر بیضی را مورد بازخواست قرار دهد.
گل ختمی وجود دارد که از مواد خفیف تر ساخته شده است.
اما مک کارتی مدتهاست که توسط یک چیز و تنها یک چیز هدایت میشود: کسب قدرت (به هر وسیلهای که لازم باشد) و صعود به مقام رهبری که تقریباً فراتر از درک او بود.
سیاست هرگز نقطه قوت مک کارتی نبوده است. هیچ قانون مهمی وجود ندارد که اثر شست او را داشته باشد، هیچ قانونی که از چشمه عقل او سرازیر شده باشد. مبارزات انتخاباتی و انتخابات تنها مجموعه مهارت و روابط شخصی او تخصص بزرگ او بوده است: تگرگ و خوش گذرانی همکارش که باعث شد این نماینده 9 دوره ای کنگره به اندازه کافی برای جمهوریخواهان دوست داشتنی باشد، اما نه فردی که به طور خاص به آنها احترام می گذاشتند.
اگرچه هیچ ایرادی در آن وجود ندارد – بدون دوست یابی و پیروزی در انتخابات نمی توان کارهای زیادی را در سیاست به دست آورد – هرگز بیش از این نبوده است. مک کارتی ثابت کرده است که مردی ارزش اعتماد ندارد، ستون فقراتش قابل خم شدن است، ارزشهایش قابل انعطاف است، باورهایش برای مبادله باز است.
پره های هواشناسی با موقعیت های ثابت تر وجود دارد.
به عنوان یک قانونگذار در ساکرامنتو، زمانی که فرماندار میانه رو جمهوری خواه. آرنولد شوارتزنگر مسئول بود، مک کارتی برای دور نگه داشتن افراط گرایان جمهوری خواه مبارزه کرد. او بهعنوان عضوی از کنگره و جذبکننده اصلی نامزدهای جمهوریخواه، حواشی حزب جمهوریخواه را پذیرفت، که از جنبش «چای پارتی» راست افراطی شروع کرد و در زمان ترامپ که از سوی قانون حمایت میشد، ادامه داد.
مک کارتی کمک کرد تا یک نژاد آتش افروز از رادیکال های ضد دولتی و ضد تشکیلات را به چادر جمهوری خواهان بیاورند و پس از آن که آنها علیه او مخالفت کردند تقریباً پایان معامله را از دست داد.
زشتیهایی که مک کارتی برای تجارت اسبهای خود به بلندگو ارائه میکرد – عناوین شیک، امتیازات، ظاهر جمعآوری کمکهای مالی – برای آن دسته از جمهوریخواهان که چیزی جز سوزاندن واشنگتن را نمیخواهند چندان معنی نداشت.
در پایان، تمایل به خنثی کردن خود بهایی بود که مک کارتی مجبور شد و متأسفانه نشان داد که مایل به پرداخت آن است.
الگویی وجود دارد که در جمهوریخواهان کمتر از 100 درصد خالص تلقی میشوند: فقط از نظر نام جمهوریخواه. مک کارتی که مشتاقانه پا به جلیقهای با طراحی خودش گذاشت، این تمایز مشکوک را برای خود به دست آورد که فقط به نام سخنران تبدیل شود.
روح بی سکان او و اشتباه محاسباتی او در تضاد قابل توجهی با آخرین سلف او، نانسی پلوسی است.
در حالی که دموکرات سانفرانسیسکو هرگز در گروه خود به عنوان لیبرال با چشمهای گوگول هجو مردمی حکومت نکرد، او توسط مجموعهای از اعتقادات چپگرا هدایت شد که به یک سری پیروزیها، از جمله تصویب اوباماکر پس از بسیاری از اعضای حزبش کمک کرد. منصرف شده بود حداقل، مجموعه ای محکم از اصول راهنما نیز به مارشال کادر سرکش در کنار راهرو کمک کرد.
تنها چیزی که مک کارتی در دستیابی ناشیانه خود به قدرت توانست ثابت کند توانایی بی پایانی برای تحت فشار قرار دادن و تسلیم در برابر اخاذی بود. او با اندکی رای به پیروزی رسید.
در نهایت، مک کارتی مجبور بود برای دریافت جایزه ای که مدت ها به دنبالش بود، تلاش کند، زیرا او بسیار جاه طلب بود و بیش از حد آشکارا معامله گر بود – که چیزی را در موسسه ای می گوید که با جاه طلبی و جاه طلبی و جاه طلبی های متقابل به یک شکل هنری عالی ارتقا یافته است.
نماینده ویرجینیا: «کوین مک کارتی محافظهکار نیست. باب گود، یکی از اصلیترین و پرشورترین جمهوریخواهان هرگز مککارتی، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری به پولیتیکو گفت. او به نوعی با هر چیزی که از نظر سیاسی مصلحت داشته باشد شناور است.»
مک کارتی مدتها پیش صداقت خود را نقد کرد.
متأسفانه اکنون کشور باید بهای آن را بپردازد.
منبع: play-news.ir